English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (6621 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
denotative of U دلالت کننده بر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
suggestive U دلالت کننده وسوسه امیز
indicative U دلالت کننده
connotative U دلالت کننده
evidentiary U دلالت کننده
expessive U دلالت کننده
implicative U دلالت کننده
indicant U دلالت کننده
prime implicant U عمده دلالت کننده
signifier U دلالت کننده
Other Matches
implication U دلالت
symbolization U دلالت
textual implication U دلالت
indication U دلالت
implications U دلالت
signification U دلالت
savorŠetc U دلالت کردن
signifying U دلالت کردن بر
predicated U دلالت کردن
bode U دلالت داشتن
signify U دلالت کردن بر
implicitness U دلالت ضمنی
signify U دلالت کردن
to give evdience U دلالت کردن
implicate U دلالت کردن بر
implicated U دلالت کردن بر
signifies U دلالت کردن بر
predicating U دلالت کردن
predicates U دلالت کردن
implying U دلالت داشتن
imply U دلالت داشتن
signifies U دلالت کردن
implies U دلالت داشتن
signifying U دلالت کردن
implicating U دلالت کردن بر
implicates U دلالت کردن بر
denotable U دلالت کردنی
connotation U دلالت ضمنی
predicate U دلالت کردن
connotations U دلالت ضمنی
imply U دلالت ضمنی کردن بر
foreshown U از پیش دلالت کردن بر
implying U دلالت ضمنی کردن بر
connote U دلالت ضمنی کردن بر
implies U دلالت ضمنی کردن بر
it savours of revenge U دلالت بر انتقام میکند
chartered U بین افراد دلالت کند
index number U عددی که دلالت برحجم کند
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
expresses U دلالت کردن بر فهماندن صریح
charter U بین افراد دلالت کند
express U دلالت کردن بر فهماندن صریح
chartering U بین افراد دلالت کند
charters U بین افراد دلالت کند
expressed U دلالت کردن بر فهماندن صریح
betoken U دلالت کردن بر دال بر امری
expressing U دلالت کردن بر فهماندن صریح
an inceptive U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive verb U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
d. letter U حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
why i think i can U هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
he should better to led than U باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
con U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
cons U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conning U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
equitable mortgage U بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper U کج کننده واژگون کننده
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms U نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic U سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker U وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant U مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater U تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper U شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers U شوت کننده با پرش پرش کننده
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
noncommittal U رد کننده
jaberer U پچ پچ کننده
puffer U پف کننده
attenuant U اب کننده
prater U پچ پچ کننده
sensor U حس کننده
bandwidth U یچ کننده
whisperer U پچ پچ کننده
doers U کننده
catterer U پچ پچ کننده
bender U خم کننده
thinner U کم کننده
solvent U اب کننده
solvents U اب کننده
rebutter U رد کننده
doer U کننده
crepitant U خش خش کننده
refutative U رد کننده
attacking U تک کننده
benders U خم کننده
hopper U لی لی کننده
mitigatory U کم کننده
hoppers U لی لی کننده
syncopator U غش کننده
abjurer or abjuror U کننده
mitigative U کم کننده
fillet U پر کننده
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
2مفعول
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com